۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

سه گام برای برگزاری ماه عسل کودتا و مجلس ختم آزادی


1- ماه عسل کودتا
الف. سرکوب و ارعاب:
دولت کودتا سياست ترسيدن و ترساندن را در قالب يک بازی مضحک؛ يعني ساختن دشمن فرضی و به عهده گرفتن نقش ناجی ادامه می دهد. دشمن فرضی که دولت خودش وظيفه او را بعهده گرفته، در اين مرحله اقدام به تير اندازی به سوی مردم و پليس، بمب گذاری، و تخريب اموال عمومی می کند. بعد پليس به عنوان ناجي مردم وارد صحنه مي‌شود و همه را از دست آدم بدها نجات مي‌دهد. در اينجا فرض بر محدود بودن تعداد معترضان است که با دستگيری فعالان آنان و ترساندن پيروان، عمليات خاموش سازی آنها خيلی زود به پايان می رسد. در اين عمليات جمعيت بسيار انبوه مسالمت جو اما معترض، که در درگيری ها حاضر نمی شوند، ناديده گرفته می شوند و اساساً خطر امنيتی محسوب نمی شوند و اين بزرگترين اشتباه محاسبه است.
ب. تصفيه و تسويه:
بعد از موفقيت عمليات سرکوب و ارعاب، نوبت تسويه حساب با نيرو های مؤثر رقيب و تصفيه‌ی نيروی انسانی طرفدار آن از سازمان ها و مشاغل حساس است. در فرايند تسويه حساب، با پرونده سازی، دادگاهی کردن و محکوميت های ريز و درشت از افراد شاخص رقيب، انتقام سختی گرفته می شود. نمونه ی اين تسويه حساب را پيشتر در پرونده ی موسويان و اتهام جاسوسی به او ديده بوديم. صدها پرونده از اين دست در سال آينده در راه است. در پروژه ی تصفيه ی نيروی انسانی، تمام نيرو های به اصطلاح غير خودی از وزارتخانه ها، ادارات، دانشگاه ها و بنگاه های نيمه دولتی به طرق مختلف پاکسازی می شوند.
نمونه ی اين تصفيه را پيشتر در بازنشستگی اجباری اساتيد دانشگاه ها ديده بوديم. هزاران هزار مورد از اين دست در سال های آينده با جايگزينی آدم های کوتوله در راه است که خود همزمان بحران کار آمدی را به شکلی بسيار شديدتر از گذشته گريبان گير دولت خواهد کرد.

ج. نهادزدايی و تخريب مطلق سرمايه ی اجتماعی:
امنيتی شدن فضا بدين ترتيب صدمات غير قابل جبرانی نه تنها به مشروعيت حاکميت بلکه به زيرساخت های اعتماد عمومی و سرمايه ی اجتماعی در کشور خواهد زد؛ که در نهايت منجر به نهادزدايی از جامعه ی ايرانی خواهد شد. منظور از نهادزدايی، از بين رفتن اعتبار و کارايی نهادهايی است که در حال حاضر به طور نيم بند بر جريانات عمومی کشور تأثيرگذارند.
يکی از مهم ترين اين نهادها نهاد روحانيت است؛ ديگری دانشگاه. وقتی کوتوله ها اين نهادها را به تصرف خويش در آورند، مانند موريانه آنها را از معنا و کارکرد پوک می کنند و هيچ اهرم اجتماعی برای مهار کردن ديکتاتوری و خشونت مطلق باقی نخواهد ماند. ديگر مرجع تقليدي نخواهد بود که از ظلم دولت به او پناه برد و دانشگاه قتدري نخواهد بود که اساتيدش مثلا استعفا بدهند يا بيانيه امضا کنند. اين که ما پيش از اين، يک ديکتاتوری نسبی و آزادی نسبی داشتيم، به سبب نيم بند بودن اين نهادها در کشور و کارکرد نصفه نيمه ی آنها بوده است. اينکه الان حوزه و دانشگاه ما تمام قد جلوي اين کودتا نيايستاده بخاطر تضعيف آن در طول ساليان گذشته است. ما با فقر نهادها مواجهيم. کوتوله ها اين نهادها را نيز با خاک يکسان خواهند کرد. هرج و مرج و آسيب پذيری کشور در برابر هجوم و نفوذ خارجی کمترين پيامد اين ماه عسل شوم و اين تخريب سرمايه اجتماعي خواهد بود. دولت نه تنها شيشه بانکها و تلفنها به عنوان اموال عمومي را تخريب مي‌کند بلکه سرمايه عظيمتر عمومي، يعني اعتماد بين حاکميت و ملت را، و سرمايه اجتماعي انقلاب را به يغما برده است. کسي که متهم درجه اول آسيب پذير ساختن کشور در برابر بيگانگان است هماني است که حتي اگر آراي مردم را ندزديده باشد، بي ترديد اعتماد مردم را، و مشروعيت حاکميت را با دروغهاي بزرگ دزديده است. اين خوش خدمتيِ معجزه گون را صادق محصولي به دجّال هزاره معاصر کرده است به بهاي خيانت در امانت مردم.
سرانجام اين تجاوز ناميمون و ماه عسل خونين، طلاق گرفتن از سرنوشت و آينده است.

2- مراحل سوگ جمهوريت
روانشناسان سه مرحله برای به سوگ نشستن نزديکان معرفی می کنند. سوگ ما بر کشته ی جمهوريت نيز مراحل مشابهی دارد.
الف. بهت، انکار و خشم:
اين مرحله که اکنون در آنيم، با خشم شديد از متقلبان همراه است. اين خشم پس از بسته شدن راه های مدنی اعتراض، در قالب اعتراضات تندتر و تعقيب و گريز خيابانی توسط جوان تر ها همراه است. اما واکنش عمومی تر، بهت و انکار است. نوعی احساس تعليق و ترديد از اينکه "نمرده است، شايد زنده باشد!"" شايد به سفر رفه باشد".
برخی که عملگرا تر و عقلانی ترند، کمک های اوليه اي مثل تنفس مصنوعی، شوک و ... برای بازگرداندن محتضر پيشنهاد می کنند که هيچ بعيد نيست مؤثر باشند.
اين همان راه حل های خلاقه اي است که در بيانيه ی موسوی به آن فراخوانده شده ايم.
اين کمک های اوليه تنها در صورتی که در سريع ترين زمان ممکن بدون کوچک ترين اشتباه انجام شوند، اميد بخش اند. در ادامه ی نوشته به اصول اين کمک های اوليه خواهيم پرداخت.

ب. اندوه و عزاداری:
در اين مرحله "از دست دادن" را باور کرده، پذيرفته و برای مدتی بر نعش از دست رفته زاری می کنيد. کسانی پيدا خواهند شد که به شما بگويند "نگران نباش، همه چيز درست می شود".

ج. افسردگی و فراموشی:
پس از غم، مدتی را به بی تفاوتی، بی معنايی، سردی و افسردگی خواهيد گذراند. با اين تلاش که فراموشی ياريتان کند و در انتظار معجزه اي يا دست کم چيزی دلخوش کنک شبها را سپری کنيد. برخی فرار، هجرت، فاصله يا عزلت را راهی برای فراموش کردن می يابند. هر کسی راه خود را براي نسيان ايراني پيدا می کند. اسطوره کسی که نتواند فراموش کند. در يکی از تجمعات، زنی جمله اي بالای سر خود گرفته بود: "می‌بخشم؛ اما فراموش نمی کنم!".

کمک های اوليه: معماری مجدد ارتباطات سبز
با سلب امکانات ارتباطی (موبايل و اينترنت) و محدوديت در برگزاری تجمعات متمرکز خيابانی، شيوه ی ارتباطی و بيانی موج سبز چگونه بايد طراحی شود؟
1- عنصر عدم تمرکز: هر ايرانی يک ستاد، هر کوچه يک تجمع
پاسخ درست معمولاً در درست پرسيدن نهفته است. من با اين پرسش شروع می کنم: "در ايام تبليغات برگ برنده و رسانه ی عمده ی مردم در مقابل رسانه ی مؤثر دولت چه چيز بود و چه ويژگیهايی داشت؟". دولت صاحب تلويزيون بود که رسانه اي متمرکز با ساختار اداره ی هرمی است. رسانه ی مردم، اينترنت و پيام کوتاه بود که اساساً سرشتی شبکه اي و غيرمتمرکز دارد. با سلب اينها، مردم از خيابان ها و بدن هاشان به عنوان رسانه استفاده کردند. اين تجمعات خيابانی، متمرکز بود؛ مثلاً گفته ميشد "ميدان انقلاب". راه مقابله با اين تجمع متمرکز نيز به سادگی روشن بود: جلوگيری از سرازير شدن جمعيت به محل تجمع، متفرق کردن، ارعاب و سرکوب. من معتقدم راه حل در همان "عنصر شبکه اي" نهفته است. اگر محل تجمعات از يک جا به ده جا افزايش يابد، کنترل تجمعات، هرچند ممکن اما اندکی دردسرساز است. اما کنترل صد جا بسيار دشوار و محتاج تدارکات و نيروی انسانی بسيار و کنترل هزاران جا عملاً محال است. خود مردم هوشمندانه بخشی از اين تکثير محل تجمع را با گردهمايی خانوادگی در پشت بام يا جلوی پنجره ی خانه شان با شعار "الّله اکبر" انجام داده‌اند. مثل زمان انقلاب. کافی است اين تجمعات خانگی را با اندکی تغيير به شکل مؤثرتر به عرصه ی عمومی کشيد. اين راه حل با توجه به معماری هر محله می تواند متفاوت باشد. در مجتمع های مسکونی، تجمعات جلوی در مجتمع، و در محلات ديگر در کوچه ها. محتوای اين تجمعات بايد به گونه اي باشد که ضمن مسالمت آميز بودن بتواند همه ی چند مليون نفری را که به خيابان ها آمدند و نيامدند درگير خود کند.
تا اينجای قضيه عنصر "عدم تمرکز" را داشته باشيد تا به عنصر مهم ديگری اشاره کنم و بعد آشی بپزيم، يک وجب روغن رويش!
2- عنصر همسايگی: زنان، رهبران اعتراض:
پدران و مادران ما به ياد دارند که قديم ها همسايگی چقدر در زندگی روزمره پر رنگ بود و همين همسايگی بود که به محله هويت ميداد و به شهر. با همه ی فضولی ها و حرمت نداشتن حريم خصوصی و همه ی صميميت و دادرسی
و عشق های آشکار و نهان و لوطي‌گريها و پهلوانيها. يکی از چيز هايی که در اين سی سال جامعه ی شهری از دست داده، موهبت "همسايگی" است و در زمانه ی سرکوب و ارعاب بايد که از سايه ی خود نيز بترسی، چه رسد به همسايه. باطل السحر ارعاب گران، آشتی با سايه و پيوستن به همسايه است. زنان پيش قراول نهضت همسايگی اند. چگونه؟ اين تخصص آنهاست. اين نهضت در روز های نخست با تجمع زنان و دختران جلوی مجتمع مسکونی يا درب منزل در کوچه رأس ساعت 9 شروع می شود.
خانم ها زود ارتباط برقرار می کنند، همديگر را می شناسند و فرصتی برای صحبت های زنانه. هيچ شعاری ضرورت ندارد. تنها حضور در کوچه است. آنها به مرور بايد زمينه ی تعميق آشنايی با همسايه ها، اعتمادسازی و تشخيص اشخاص نامطمئن را سامان دهند و زمينهی ‌حضور مردان را که مشغول آماده کردن بساط شامند در رابطه ی همسايگی فراهم آورند.
لازم است علاوه بر شعارهای موزون و مسالمت جو، شعر ها و آواز هايی توليد شوند که توسط اهل کوچه، يک زبان زمزمه شوند. جوان های اهل موسيقی محل در اين بين، نقش کليدی دارند. اين قرار های شبانه در اين هفته و هفته ی بعد می تواند هرشب و به مرور و توافق همسايه ها با فاصله های هرچند شب يک بار يا هفته اي يک بار انجام شود.
اين گردهمآيی های همسايگی بايد ترکيبی از بزم و رزم باشد. رزم برای جمهوريت، و بزم برای تجديد روحيه و قوت قلب و نيز سپری در برابر حملات کسانی که علاقه مند به تعقيب و گريزند.
از همسايگی تان لذت ببريد و بگزاريد لباس شخصی ها در سر چهار راه ها به دستگيری و جنگ بی‌پايان با تروريستها، بمب‌گزاران و آشوبگران ادامه دهند. ريش سفيدان کوچه و مجموعه يا چند آدم عقل رس و جا افتاده را برای سخنگويی و مواجهه و مذاکره با مزاحمانی که به اسم بسيج به کوچه ی شما می آيند انتخاب کنيد. با آرامش و حفظ وقار و جرأت به مزاحمان اجازه ندهيد تجمع شما را به بازی موش و گربه، تعقيب و گريز و قايم باشک تبديل کنند. منطقي صحبت کنيد و هيجان زده نشويد. آنها از شما خواهند خواست به خانه هايتان برويد. شما هم بگوييد چشم! نيم ساعت ديگر می‌رويم، شما بفرماييد منزل!
پيروزی نهضت همسايگی نه تنها در بازيابی جرأت و اعتماد و مهر از دست رفته ی مردمان اين شهر، که در بازسازی مفهومی منقرض شده به نام "محله" است. در اين تجمعات شما به شناخت درستی از افراد برای نمايندگی شورای محله و به تمرين شايسته ی از کار گروهی خواهيد رسيد. که آرزومندانه مقدمه ايست براي کار تشکيلاتي و تحزب.
ابتکارات ديگر خانمها و خانواده ها: خانم ها در ايجاد چند مناسک سياسی-اجتماعی ديگر می توانند پيشتاز باشند. در برقراری سفره ها و مراسم دعا به نام ائمه و با رنگ سبز برای ميرحسين موسوی و شهدای انتخابات و همين طور برقراری خيريه ها با نشان های سبز. همينطور افطاري دادنها در محله در ايام ماه‌هاي مبارک رجب تا رمضان.
اينها تمرينی است برای روزی که در ايام محرم دسته و هيات سبز محله ی شما به دريای سبز ملت بپيوندد و خواب غاصبان و نودولتان را آشفته سازد.
3- زيارت:
زيارتگاه ها و اماکن مقدسه ی شهر همواره محل رجوع شما برای دعا، طلب آمرزش و آرامش بوده است. وقت آن است که اينبار برای طلب آزادی و انسانيت به زيارت برويد. هر پنجشنبه عصر زيارتگاه ها و امامزاده های شهر محل تجمع و يادبود شهيدانمان خواهد بود.
به نزديک ترين زيارتگاه محل زندگی خود برای تجمع و دعای دسته جمعی برويد. (فهرستي از امامزاده هاي تهران ضميمه است).نکته ی مهم، مسالمت جويی و درگير نشدن با بسيجی نمايان و دزدان دين و دنيايی است که ممکن است اماکن مقدس را به آشوب بکشند. بسيج اصيل و واقعي را شما با چفيه و شالهاي سبزان به نمايش بگذاريد. حضور سبز شما حتی اگر بلندگو های آنها فضا را برای شنيدن سخن حق تنگ کرده باشد، کافی است. اگر بتوانيد سرود ملی يا دعايی مشترک را با هم زمزمه کنيد، باطل السحر غاصبان مراسم دعا و اهل بيت(ع) خواهد بود. خلاقيت های شما در خلق حرکات و دعا های دسته جمعی اين تجمعات را مؤثرتر می کند.

نبايد ها در کمکهاي اوليه:
1- خشم: به هيچ وجه به کسانی که هم رأی شما نيستند، طرفدار دکتر احمدی نژادند و احياناً مايلند جمع شما را به آشوب بکشند، توهين نکنيد؛ حتی اگر آنها بکنند که مي کنند.
به آنها احترام بگزاريد و هميشه چند سؤال برای به فکر واداشتن آنها و ايجاد گفتگو آماده داشته باشيد. جريانی نفوذی در بين اين هم وطنان، آنها را مطمئن می کند که شما با دين و اخلاق و مليت ميانه نداريد. با رفتار حسنه و گفتگو اين يقين آنها را به چالش بکشيد و از آنها بخواهيد به عقايد شما احترام بگزارند و تجمع قانونی شما را طبق اصل بيست و هفتم قانون اساسی محترم بدارند. رسيدن به آزادی و مردم سالاری در کنار استقلال نياز به قربانی دارد؛ اما اين قربانی شما نيستيد؛ هموطنان شما نيز نيستند. خشم شماست. خشم خود را قربانی کنيد. بخشش بکاريد تا صلح و همبستگی درو کنيد.
2- هاشمي: عدم حمايت از اشتباهات هاشمي و خانواده هاشمي خيلي مهم است. دليلي ندارد چون دولت غاصب بر موج خطاهاي دوران هاشمي سوار شده، شما بخواهيد گناهان او را تطهير کنيد. لازم است تعدادي از نويسندگان با برشمردن خطاهاي هاشمي خدمات و ارزشهاي او را نيز بشمارند و راه را براي داوري منصفنه باز کنند. نگذاريد آنها بر موج هاشمي ستيزي سوار شوند و شما را ايادي او بنامند. خودتان نيز ضمن احترام به شخصيتهاي نظام موسوي و جريان او را مبرا از سوابق هاشمي بدانيد. اگر مساله آنها هاشمي است بگذاريم از راه قانوني به مساله شان بپردازند ولي راي ما را بايد پس بدهند. نگذاريد شعار عدلتخواهي تان را مصادره کنند.
3- مصادره موج سبز و انقلاب اسلامي: هرگونه شعار و مطالبه انحرافي غير از تجديد انتخابات را مهار کنيد. بخصوص کساني که خارج از کشور هستند زود جوزده مي شوند و مي خواهند مملکت را کن فيکون کنند. به آنها ميدان ندهيد و بازي آنها را ميدان ندهيد. بگذاريد ضرغامي و خبرگزاري لطيف فارس دلمشغول اين رفقاي خارج از کشورشان و انگليس خبيث باشند. شما در ايران زندگي مي کنيد و ميخواهيد اينجا را گام به گام بسازيد. گام اکنون شما انتخابات مجدد است. پس در اکنون و حال زندگي کنيد. نه در هپروت. نگذاريد شعارهاي انقلابي و اسلامي را مصادره کنند و شما را خارج از دايره نظام بدانند. آنکه خارج از دايره نظامِ ماست آنها هستند: اقليتي تماميت خواه و انحصارجو و بيش از آنکه در تصور آدمي سالم بگنجد "رياکار".

۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

سرود مجنون

های!
تمام لیلی های سرزمینم
های! های!
نام معشوق از امروز "ندا" است

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

نمی خواهم حذف بشوم: رمزگشایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد

اين مقاله سربالايي است و اواخرش بسيار مهمتر است. پس اگر مي خواهيد بخشي از آن را نخوانيد بخشهاي آخرش نباشد.


پيرو بيانات آيت الله خامنه اي (حفظه‌الله) چه کاري از شما ساخته است؟ اين نوشته به اختصار از سخنراني نماز جمعه رهبري در تاريخ 29 خرداد رمز گشايي مي کند و استراتژيها و واکنشهاي احتمالي در رابطه با آن را گمانه خواهد زد. انتخاب با شماست. مهم اين است که هر قدمي که براي رشد خود و کشور بر مي‌داريد، صرف نظر از نتيجه، خود را تحسين کنيد تا انرژي بگيريد. نه از کوره بدر رويد و نه از ميدان. ببينيد چقدر حاضريد براي کشورتان بردبارانه مايه بگذاريد. بذل وقت و تامل و اقناع و ارتباط‌گري بسيار بيشتر از بذل جانتان موثر است پس براي يک گفتگوي ملي نه چندان کوتاه و راحت خود را آماده کنيد. اگر دروغ و دغل سياستمداري شما را آزرده، ببينيد خودتان به طور روزمره کجاها دروغ مي‌گوييد. کمتر بگوييد. وقتي نور صداقت در چشمان شما باشد دروغزنان کم مي آورند و مردم به شما ايمان مي‌آورند.

رهبري چه گفت؟ چکيده بيانات ايشان با رنگ قرمز مشخص شده است.

تحليل محتوا:

1- در باب ابطال انتخابات: تقلب يازده مليوني ممکن نيست. با اين وجود قانون راه اعتراض را روشن کرده‌است. شوراي نگهبان اگر لازم باشد صندوقها را با حضور نمايندگان نامزدها بازشماري مي‌کند.

• مساله ابطال انتخابات است نه شمارش آرا. براي تقويت اين موضع اينک شما مي توانيد با مراجعه به مفاد قانون در خصوص آيين برگزاري انتخابات، در خصوص قانون‌‌شکني وزارت کشور اطلاع رساني کنيد. چندين مقاله و يادداشت خوب نيز با تحليل آمار و ارقام ثابت مي کنند که ارقام پيش‌ساخته وزارت کشور توسط نرم افزار و به صورتي ناشيانه توليد شده است. آنها را پيدا کنيد و در ارتباط با هموطنان طرفدار آقاي احمدي نژاد و اطرافيان اطلاع رساني کنيد. خيلي از مردم طرفدار دکتر گمان مي برند واقعا ايشان راي آورده است و موضوع يک باخت ساده انتخاباتي است که ظرفيتش را نداريد. کمک کنيد مردم واقعيت را دريابند. علاوه بر دانشجويان فني و رياضي‌خوانده‌ها، معلمان رياضي در سراسر کشور مي توانند در اين زمينه بسيار موثر باشند. اگر کسي يک بسته راهنما براي معلمين رياضي تهيه کند هيجان انگيز است.
• پيام شما: اگر ريگي به کفش نداريد چرا از تجديد انتخابات مي ترسيد؟ چرا مساله را براي نظام حيثيتي کرديد؟





2- در باب تجمعات خياباني: بايد در انتخابات معلوم شود مردم چه کسي را مي‌خواهند نه در کف خيابان. اين تصورغلط است که با اردوکشي و زورآزمايي خياباني اهرم فشار ايجاد کنند." بنده زيربار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت". " تن دادن به مطالبات غيرقانوني زير فشار شروع ديکتاتوري است". اين اشتباه در محاسبه است. اگر خاتمه ندهند مسووليت تبعات و حرج و مرج و عواقب ماجرا مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود.
• به نظر مي رسد نقاط اشتراک بسياري در اين بيانات بين طرفين دعوا هست. ملت هم علاقمند است در انتخابات مجدد نتيجه معلوم شود نه کف خيابان. چه کسي در آيين برگزاري انتخابات، در راه ندادن نمايندگان کانديداها و سازمان بازرسي، ودر استفاده يکجانبه از منابع دولتي و صدا و سيما به نفع احمدي‌نژاد بدعت غير قانوني گذاشت؟ ملت نيز زير بار بدعتهاي غير قانوني نمي‌رود. ملت ايران هم موافق است که" تن دادن به مطالبات غيرقانوني زير فشار، شروع ديکتاتوري است" چه فشار خياباني باشد، چه باتوم، چه گلوله. ملت نيز موافق است که طراحي و ادامه اين پروژه يک اشتباه محاسبه بود. ما اتفاق نظرهاي بسيار داريم و موافقيم که" مسووليت تبعات و حرج و مرج و عواقب ماجرا مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود".
• مردم کوچه و بازار مي دانند که تجمعات خياباني بيشتر خودجوش بوده و ستاد جناب موسوي بدنبال مردم حرکت کرده است. همراه مردم در صحنه و نه پشت صحنه بوده است. بنابراين نشانه رفتن نخبگان سياسي نيز خطاي ديگر محاسباتي است در تشخيص ريزش‌ها و رويشهاي اصلاحات.
• تنها نکته اي که لازم است در خصوص اين "بدعت غيرقانوني" ترويج کنيد و روي کاغذي بالاي سر خود داشته باشيد اصل يک جمله اي 27 قانون اساسي است: " تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‏ پيمايي‏ ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ كه‏ مخل‏ به‏ مباني‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏". نهي از اجتماعات آرام است که يک بدعت غيرقانوني است.

3- در باب کشته هاي روزهاي اخير: قتل و جرح مردم عادي کار آشوبگران و تروريستها بوده‌است. آنها در حمله به خوابگاه دانشجويان، جوانان مومن و حزب اللهي و نه آن "شلوغ‌کنها" را هدف قرار دادند. مسووليت کشته شدن مردم به عهده دعوت کنندگان به راهپيمايي است.
• در دو بند اول و دوم تنها يک مکانيسم "جابجايي" در بيان مشاهده مي شد( در اولي جابجايي آرا و در دومي جابجايي مدعي و شاکي اتفاق افتاده بود) اما در مورد کشته ها چند مکانيسم جابجايي در کنار مظلوم‌نمايي مشاهده مي شود: اول اينکه در ميان حاميان ميرحسين جوانان مومن و حزب اللهي آماده شهادت کم نيستند، آنها را نمي شود جابجا کرد. دوم اينکه طراحان اين عمليات رواني جاي قاتل و مقتول را در بيانات اين‌چنيني مثل آب خوردن عوض کرده اند. اين جابجايي زماني که مسووليت کشته ها را به گردن سامان دهندگان اعتراضات مي اندازند بازهم اتفاق مي افتد.
• بسيار مهم است که کلامتان و شعارتان و حتي سکوتتان خشمگين نباشد. ما را گريز و گزيري از بخشش نخواهد بود. روانشناس ها مي‌گويند آنها که مي ترسند بيشتر از مکانيسم دفاعي جابجايي و فرافکني استفاده مي کنند. پس بر سر کسي که ترسيده فرياد نکشيد. دل دريايي تان را آنقدر بزرگ کنيد که همه ملت ايران با همه محمودهاي احمدي نژادش در آن جا بشود. پيام شما اين است:" اگر ترسيده‌اي من را نترسان"." اگر بگذاري خودم انتخاب کنم به تو احترام خواهم گذاشت". "اي رهبر آزاده، آماده ايم آماده". "به مردمت رحم کن تا آنها نيز بر تو رحمت آورند". شوخي و لبخند به برادران سپاه که در خيابانها مستقر شده اند يادتان نرود. اولش سخت است اما مي توانيد شيريني بعدش را حس کنيد. کساني دوستان يا فاميل يا بستگاني در سپاه و بسيج دارند لحظه ها را براي ارتباط با آنها از دست ندهند. آنها بايد بدانند که پاره تنشان ميان جمعيت است.


4- درباب واکنش عملي و امنيتي رهبري به اعتراضات: خطاب به حضرت ولي عصر ارواحنا فداه با ابتهال و تضرع بيان شد که رهبري جان بر کف و مقاوم ايستاده است.
• جان هر ايراني براي ملت عزيز است خاصه که جان يکي از رهبرانش باشد که خوب يا بد عصاره فضايل و رذايل ملت است. مقاومت هم فضيلتي ايراني است. از برافتادن علم آزادي که بگذريم، هرآينه بزرگترين فضيلت رهبر انقلاب در اين سالها نگهداشتن علم استقلال کشور با همه فرازها و فرودها و ندانمکاريها بوده است. شايد اکنون اين تملق گويي برخي خوانندگان اين نوشته را خوش نيايد ولي اگر دستکم تاريخ قجر را بازنگريم، و اندکي غش به سمت بلوک شرق را صرف نظر کنيم، بر دست و پيشاني رهبرمان از اين حيث بوسه رواست.
• پيام شما:" جانم فداي رهبر. راي من کجاست؟". " يا امام زمان(عج)! راي من کجاست؟"" رهسپاريم با ولايت تا شهادت"

5- درباب اعتراض در چارچوب نظام و کانديداها: همه کانديداها آدم نظام و در چارچوب نظام هستند و دعواي اخير در چارچوب نظام است وآنها که کانديداها را خارج نظام دانستند رسانه هاي صهيونيست خبيث و رذل هستند. اين دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست.
• تنها کساني که کانديداها را خارج از نظام و عامل غرب و زبان امريکاييها و وابسته به کجا و کجا معرفي کردند، نخست جريده دولتي کيهان و بعد برخي اعضاي شوراي نگهبان يا اعضاي خانواده شان بودند. پيام شما:" کيهان، عامل صهيونيزم" مي توانيد نامه اي به رهبري در خصوص معرفي عوامل خبيث صهيونيزم در کيهان و... بنويسيد. از رهبري انقلاب بخواهيد آنها را در سخنراني بعدي نماز جمعه مفتضح کند. تاکيد کنيد: "به خدا ما ايراني هستيم نه اوباش و نه فريفته غرب". " ملت هشيار است و به پروژه هاي مخملي نه خواهد گفت". " نه مشت آهنين آشنا، نه انقلاب مخملين غريبه".

• ملت ايران در اين سي سال بسيار رشد کرده و تمرين مردمسالاري کرده است. اينکه کسي به آيت الله خامنه اي حفظه الله منتقد باشد و يا حتي او را فاقد شرط عدالت بداند باز هم از دايره اسلام، نظام و قانون اساسي خارج نشده است. ما به رشدمان متعهديم. خطاهايمان را اصلاح مي کنيم. گذشته مان را نفي نمي‌کنيم. ما بخشهاي تاريک وجودمان و هويتمان را انکار و پنهان نمي کنيم. نه آن بخش احمدي نژادي اش و نه بخش کرداني اش، نه بخش هاشمي اش و نه هيچ کجاي آن را انکار نمي کنيم. ما نياز به اصلاح داريم. ما نياز به اصلاح و اخلاق داريم. بخش هاي خوب و شيرينش به جاي خود.



6- در باب آيت الله هاشمي:
در خطبه اول: اشاره به شان نزول آيه مبارکه "هو الذي انزل السکينه في قلوب المومنين...الخ" که بنا بر نقل ايشان پيامبر اسلام (ص) در جريان صلح حديبيه در پاسخ به درخواست مشرکان نامهاي خدا را از عهدنامه صلح حذف کرد. کوتاه آمدن پيامبر(ص) و حذف نام خدا، مومنين را دچار سوال و ترديد کرد اما آيه مزبور در تاييد عمل پيامبر در اين مرحله نازل شد و سکينه و آرامش به دل مومنين بازگشت.
در خطبه دوم: رهبري نام آقايان هاشمي و ناطق نوري را از ليست سياه احمدي نژاد در مناظرات حذف کرد و آنها را "تاحدودي" بري از اتهامات دانست و آوردن نام ايشان در مناظرات را در حالي که جرمي ثابت نشده اشتباه دانست.
• آيا اين بارقه‌اي از يک مصالحه در اين بحران ملي بود؟ زهي خيال باطل.


7- در باب ريشه بحران: رهبري ضمن برشمردن فوايد مناظره‌ها، تلويحا ريشه بحران را کيفيت مناظرات تلويزيوني معرفي کردند. هرچند مناظرات اگر عيوب اخلاقي و منطقي اش برطرف شود خيلي خوب است و نشان آزادي و شفافيت در نظام است.
• اگر بحران را حضور خياباني مردم بعد از مناظرات، مشارکت حداکثري و سپس باقي ماندن آنها در صحنه بعد از اعلام نتايج بدانيم، بي گمان ريشه آن در مناظرات و شهيد اين ماجرا عزت الله خان ضرغامي است. آيا ريشه بحران در مناظرات است؟ ريشه بحران کجاست؟
• برخي ريشه بحران را شکاف سياسي بين رهبري و هاشمي ميدانند که سوار بر موج شکاف طبقاتي که ميراث هاشمي دانسته مي‌شود، تبديل به کودتاي نرم سياسي يا دست کم تنبيهي سياسي، در جهت حذف هاشمي و صدهاتن از مديران او شده است. از آنجا که راي مردم ميزان خاصي از اهميت را دارد، تنها نقطه سوال براي صحنه گردانان، واکنش غيرمنتظره مردم به نتايج قصه بوده است. آيا واقعا واکنش مردم تقصير مناظره بود؟
• ريشه اين بحران چندين شکاف هويتي بسيار عميق تر، مهمتر و بزرگتر از شکاف دو شخصيت و فکر سياسي در کشور است. سالهاست عالمان علوم اجتماعي نتوانسته اند با ميخ آهنين به گوش سنگين زعيمان اين کشور فرو کنند توجه به شکافهاي فرهنگي و اجتماعي و جمعيتي اين کشور را.


کودتاي نسلي:
سال 84 است. درصدبالايي از جمعيت کشور زير سي سال است و ميانگين عمر مديران کشور به سن کهولت، از کار افتادگي يا خرفتي پهلو مي زند. امسال توجه به انتقال برنامه ريزي شده قدرت به نسل بعدي در شعارهاي محسن رضايي آمده بود. اما اين احمدي نژادِ جوان و ياران خامدست‌تر از خود او بودند که چهار سال قبل عليه نسل مديران پيش از خود و دستاوردهايشان با بلاهت و شجاعت شوريدند و تا بيرون کردن کامل آنها از صحنه از پا نخواهند نشست. بر اين مبنا اين پاکسازي صرفا به هاشمي بسنده نخواهد کرد اما موتور محرک خود را در چهارسال پيش و هم اکنون حذف هاشمي؛ مترادف با شکاف طبقاتي، قرار داد. اين کودتاي نسلي سوار بر موج شکاف طبقاتي شد و کماکان سوار است. باري بخشهاي قابل اعتنايي از مستضعفان و گرسنگان که خيري از اين موج سواري نديدند، بي اعتنا به سن و سال البته در پشت نخست وزير امامشان سنگر گرفتند تا به زندگيشان رسيدگي شود. بنابراين "مير حسين مخصوص طبقه مرفه يا تحصيل کرده يا صرفا شهري نيست." اين را در شعارهاتان بگوييد.
کودتاي فرهنگي اجتماعي:
چه شده است که شمار بسياري از هنرمند و نويسنده و دانشگاهي و حوزوي در هر سن و سال در پشت ميرحسين سنگر گرفته اند؟ و اگر ميرحسيني نباشد باز با تمام وجود بر احمدي نژاد و هرآنچه همراه اوست خواهند شوريد؟ در ميان اين جماعت مير حسيني شکافها و تفاوتها و تعارض کم نيست. چه چيز آنها را اينچنين تا پاي جان يکپارچه مي کند؟
کودتاي نسلي پيش گفته نارس، ناقص الخلقه و بي بته بود. نسل جوان را با همه تنوع و توان و مطالباتش نمايندگي نکرد. بر رذالت و دغل و نيرنگ بنا شده و نه اينکه از اخلاق تهي باشد، اخلاق را تهي کرده بود که اوجش شد شعبده انتخابات. هرچند به صرف کودتا و نه انتقال نسلي بودنش محکوم به ضعف يا شکست بود ولي ويژگيهاي رواني و اخلاقي با جريان احمدي نژاد همراه بود وهست که براي هاضمه اجتماعي و فرهنگي ما که هنوز ته مانده اصلتها و نجابت ايراني و ديني را يدک مي کشد قابل هضم نيست. خودشيفتگي و تمامت خواهي، دين فروشي و ريا ودروغ و شعبده در کنار حسي تاريخي از حقارت اجتماعي در برابر غرب، چنان به هم تافته شد تا داعيه مديريت جهان با بگير و ببند و تعطيل و سانسور همنشين شود و با لعابي ديني سرپوشي دوچندان بر نقاط ضعف و شکست ملي ما در تاريخ صد ساله‌مان بگذارد. "بله ما رشد کرده ايم اما در مرکز جهان قرار نداريم" اين صدايي است که مي‌کوشد از دهان ميرحسين هياهوي تهي احمدي نژاد را خاموش کند. اين صدايي است که با دستان خالي به دوئل خيابانيِ مدعياني با اسلحه خالي رفته است.
نتايج انتخابات 88 به مثابه کودتاي فرهنگي اقليتي که زبانشان نزديکتر به احمدي نژاد است بر عليه اکثريت آرامتر جامعه است که بي محابا قصد دارد اکثريت جامعه که شامل نخبگان و فرهنگيان و دانشگاهيان هم هست از هستي کشور محو کند. مردمي که در خيابانها هستند ضمن آنکه دغدغه هاي گوناگون معيشتي و نسلي در سر دارند بيشتر بر سر بودن يا نبودن به نبرد خياباني برخاسته‌اند. فرياد مي‌زنند "راي من کو"؛ يعني که نمي خواهم حذف بشوم و از قضا در اين حذف شدن با هاشمي رفسنجاني شريکند. بي توجهي سياستگذاران سالهاي پيش و پس از انقلاب به شکافهاي گوناگون اين جامعه است که اينک نه در قامت يک کودتاي سياسي که در قالب يک کودتاي کور و نيم بند فرهنگي، اجتماعي، نسلي، طبقاتي جلوه‌گر شده است. باور بفرماييد اسم اين بليه انقلاب مخملين نيست. والله نيست. بالله نيست. اوضاع خيلي خرابتر از اينهاست. اين کشور نياز به الگويي مديريتي دارد که بتواند کثرت را در وحدت خويش جاي دهد و از يکسان سازي و سرکوب مدام تکثر دست بردارد تا پاره پاره نشود. مديري که کثرت را در کشورش در قالبهاي مختلف فکري، ديني، فرهنگي، قومي برنتابد و در رسانه اش بازتاب ندهد محکوم به شکست است. آمدن ميرحسين گام اول است براي باز کردن جا براي همه، براي تنوع و يکپارچکي. و ماندن محمود شايد گام آخر! براي يکدست ساختن و پاره پاره شدن.
پيام شما: "رهبر من، سپاه من، برادر من، ايران من! کمکم کنيد !"
"آنکه در کار براندازي است دولت غاصب است"
"نمی خوام حذف بشوم"

8- بردباري: رهبر معظم انقلاب مردم و نخبگان سياسي را به بردباري سياسي دعوت کردند.
هشدار: هرچقدر هم آشفته يا عصباني شديد از هرگونه شعار و طرح مطالبه خارج از چارچوب انتخابات و تجديد انتخابات قويا خودداري کنيد. مطالباتتان را اين زمان بگذاريد تا وقت دگر و بردباري سياسي اجتماعي پيشه کنيد. و براي اين دولت غاصب بردباري از همه نوعش دعا کنيد.
پيام شما: "بردباري، بردباري، بردباري"

تمام حقوق اين نوشته مربوط به ملت ايران است و نقل و کپي برداري و باز توليد آن به هر شکل ممکن توصيه مي شود.

فوري: شش استراتژي مهم ارتباطي براي حاميان موسوي


در شرايط موجود چه استراتژي ارتباطي بايد در پيش بگيريم؟ جريان پشت اين تقلب گسترده انتخاباتي و صحنه‌گردانان اين کودتاي سياسي، عمليات رواني گسترده اي را با نفوذ در صدا و سيما و محدود کردن کانالهاي ارتباطي مردم آغاز کرده تا بتواند بحراني را که با اين ابعاد پيش‌بيني نمي‌کردند مديريت کنند. آنها با هوشمندي پيامهاي رسانه اي‌شان را مديريت مي کنند. لازم است به فنون بدل اين پيامها مسلح شويم و به سريع‌ترين شکل ممکن اطرافيانمان را آگاه کنيم.
از نظر دانش ارتباطات، استراتژي ارتباطي اين جريان بر "نظريه گلوله اي" مبتني است. مطابق اين نظريه آنها فکر مي کنند ارتباط برقرار کردن يک جنگ است: رسانه يک اسلحه است، پيام يک گلوله و مردم هدف هستند. تنها کافيست خوب نشانه‌گيري کنند. آنها مردم را سيبل بي اختيار، بي تمييز و ناآگاه خود و رسانه‌هاي بيگانه مي دانند و ترجيح مي دهند در رقابت با ديگر رسانه‌ها گلوله‌هاي بيشتري به سوي مردم پرتاب کنند. صدا و سيما تجربه نسبتا موفقي در اين نشانه‌گيري داشته است اما به مرور تعداد قابل توجهي از مردم از تيررس او خارج شده اند و برد اسلحه‌شان کاهش يافته. با اين وجود کوشيده‌اند منتقدانشان را خلع سلاح کنند و رسانه‌هاي آنها را به حداقل ممکن برسانند. اين روزها با خلع سلاح اينترنتي و تلفني هم مواجهيم. اما انسانيت و ارتباطات چهره به چهره و انساني شما چيزي است که نمي‌توانند از شما بگيرند. سوال اصلي اين نوشته اين است که شما در ارتباط با خود يا مردمي که در تيررس آنها هستند چکار مي توانيد بکنيد؟ اين نوشته مي کوشد به اين سوال ارتباطي پاسخ ‌دهد.

تحليل محتوا:
در دو روز گذشته صدا و سيما چه پيامهاي استراتژيکي را به سوي مردم شليک کرده است؟
1- ترس از ناامني: تا زماني که تعداد معترضان کم به نظر مي رسيد آنها اغلب اراذل و اوباش معرفي مي شدند و کساني که به اموال عمومي آسيب مي‌زنند و مزاحم زندگي روزمره مردمند. بعد که آمارشان قابل توجه شد و شعار دادند که "ما مردميم نه اوباش" گفتند که اراذل خود را بين مردم پنهان کرده اند. مردم هم انتظار دارند با اوباش و مخلان امنيت برخورد تندي صورت بگيرد. آنها ‍ژست ناجي مردم در مقابل اوباش را به خود مي گيرند.
جالب است بدانيد گزارشهاي متعددي حاکي از آسيب رساندن نيروهاي لباس شخصي و نيروهاي ضد شورش به اتوموبيلهاي مردم و اموال عمومي و بانکهاست. او مشکل را ايجاد مي کند و خود را حلال مشکل و ناجي شما معرفي مي‌کند. اما براي اينکه شما را نجات دهد شرط مي گذارد. شرطش اين است که به بقيه حرفهاي او هم گوش دهيد و تسليم کانديدايي که او از صندوق در آورده باشيد. او شما را مي ترساند و بهايي که براي از بين بردن ترس مطالبه مي کند اعتماد و تسليم شماست. اگر نترسيد يا تسليم نشويد به طريق ديگري شما را مي ترساند. کافيست بازي نخوريد و بي آنکه عصباني شويد به اين بازي بخنديد و مردم را نيز از اين بازي آگاه کنيد.
2- ترس از بيگانه و انقلاب مخملي: استقلال از دخالت بيگانگان يکي از مهمترين شعارها و يکي از مهمترين موفقيتهاي نسبي انقلاب و جمهوري اسلامي بوده است. شعار و دستاورد مهمي که خيلي اوقات از بس تکرار شده است قدرش را به اندازه کافي نمي دانيم. تجربه تلخ و بيم ما از دخالت بيگانگان در امور داخلي مان گاه مورد سوء استفاده دولتها براي توجيه رفتارشان در محدود کردن آزاديمان بوده است. شعار ديگر انقلاب؛ يعني آزادي، بدين ترتيب در محاق رفته است. هر صداي مخالف و منتقدي را صداي بيگانه و ايادي استکبار و صهيونيزم دانستن روش ديگر راه انداختن بازي "ترسو و ناجي" است. صدا و سيما مدام تکرار مي کند که رسانه هاي بيگانه از رفتار منتقدان دولت و معترضان به انتخابات خشنودند و آنها يا برخي در ميان آنها را خط مي‌دهند. آنها با اين برچسب گروه هاي مرجع، روشنفکران و مخالفان خود را از ميدان بدر مي کنند. همه شما ديده ايد که کيهان و رسانه‌هاي دولت بارها ميرحسين موسوي و پشتيبانانش را به آلت دست غرب بودن متهم کرده است.
جالب است بدانيد پرونده کساني که اين برچسبها را در تيراژ انبوه توليد مي کنند در وابستگي و دلبستگي با بلوک شرق و پسمانده هاي کمونيزم در روسيه و سرويسهاي اطلاعاتي روسيه و چين خالي از ابهام نيست. آقاي احمدي نژاد و برخي نزديکانش در گذشته همگي مدتي در وزارت خارجه در بخش روسيه کار کرده‌اند. براي نمونه حاتم بخشي پاره‌اي از درياي خزر را در کنار معلق ماندن پروژه نيروگاه بوشهر بياد آوريد تا ترديدتان قويتر شود. به نظر مي رسد نه تنها آزادي به بهاي استقلال، که استقلال و جمهوريت نظام نيز به بهاي قرائتي اسلامي از يک پروژه امنيتي روسي در خطر است. لازم است بار ديگر شعار" استقلال آزادي جمهوري اسلامي" را در کنار الله اکبر مورد توجه قرار دهيم. و ضمن حفظ هشياري در مورد مداخله بيگانگان از برچسب براندازي نرم يا انقلاب مخملي نترسيم. دوري از برخي حرکتها مثل نوشتن نامه به سران کشورهاي خارجي براي طرد احمدي نژاد، يا شعارهاي نامربوط يا تحريک کننده از همين هشياري ناشي مي‌شود. ما کاري به بيگانگان نداريم و فقط برگزاري مجدد انتخابات به شکل قانوني و با حضور ناظران را خواستاريم.
هدف اصليِ بزرگ کردن اين ترس، ايجاد شکاف بين مردم و نخبگان است و پيدا کردن بهانه براي دستگيري اساتيد دانشگاه، روزنامه نگاران، فعالان مدني و گروه‌هاي مرجع با برچسب جاسوسي و براندازي. لازم است اساتيد دانشگاه و نخبگان بر پابندي و علاقه شان به نظام تاکيد کنند و پابندي طراحان سناريوي تقلب را به انقلاب و شعارهاي آن مورد سوال قرار دهند. در عمل چه کسي در کار براندازي نرم است؟
3- معترضان برخي از تهراني ها هستند: اين پيام مدام تکرار شده است که راي موسوي فقط در تهران بيشتر بوده و تهراني ها بايد به راي مردم کشور گردن بگذارند. اعتراضات مردم ساير شهرها بازتاب رسانه اي قابل توجهي نيافته است.
مي دانيد که گزارش کميته صيانت از آرا حاکي از برتري نسبي موسوي در شهرها و نقاط مختلف کشور است. لازم است به همه اطرافيان و طرفداران احمدي نژاد در خصوص برتري ميرحسين در اغلب نقاط کشور اطلاع رساني کنيم و نتايج پيش‌ساخته شمارش آرا را با توجه به نقدهايي که در سايتها ديده ايد مورد نقد قرار دهيم. لازم است دانشجويان اعتراضات و نظر مردم شهرشان را بازتاب بيشتري بدهند و رسانه ها را به سمت آنها هدايت کنند.
4- ترس از جان و دستگيري: حمله به خوابگاه دانشجويان و مجتمع هاي مسکوني، اعلام گسترده کشته شدن هفت نفر در جريان تجمع آرام روز 25 خرداد ومسوول دانستن معترضان در اين مورد و تهديد صريح وزير اطلاعات در گفتگو با تلويزيون مبني بر دستگيري سامان‌دهندگان تجمعات و تمام آنچه مي دانيد. در اين پيام دولت ضمن آنکه خود را کشنده معرفي نمي کند و آشوبگران را مسبب کشتار مي داند، تلويحا پيام صريح خود را مي‌فرستد که مردم عزيز من شما را دوست دارم ولي با شما شوخي ندارم. اگر يک قدم ديگر جلو بياييد: "مي‌کشم". اينجا نيز "نظريه گلوله اي" اينبار با گلوله هاي نسبتا واقعي حاکم بر رفتار آنهاست.
جالب است بدانيد فرماندهان ارتش به آنها پيغام داده اند که روي ما حساب نکنيد. عموم فرماندهان سپاه نيز پيام داده اند که ما رو درروي مردم نمي ايستيم و کشتار گسترده مردم توسط سپاه محال است. جوانترها خوب است بدانند که سپاه تشکيل شده از فرزندان دلسوز و خانواده هاي مومن ايراني است که هشت سال از جان گذشتگي خود در وفاداري به ملت ايران را در کارنامه خود دارند. آنها و بسيجيان راستين را با آغوش گرم و لبخند و گل پذيرا باشيد و در شعارها به اين سرمايه‌ها احترام بگذاريد و مهر بورزيد. خانواده هاي فرماندهان شهيد سپاه نظير خانواده‌هاي باکري و همت و بسياري از همرزمان گمنام، مومن و وطن‌دوست آنها از همراهان ميرحسين موسوي‌اند. از آنها براي حضور در اجتماعاتتان دعوت کنيد.
5- تغيير صورت مساله در اعلام آراي پيش ساخته: رسانه ملي تاکيد مي‌کند که شمارش آرا درست بوده اما برخي ظرفيت شکست ندارند. شوراي نگهبان براي اطمينان کانديداها برخي يا همه صندوقها را دوباره خواهد شمرد. آنها در اين پيام، سوال از طريقه غيرقانوني برگزاري انتخابات را ناديده گرفته و طورت مساله را به اشتباه در شمارش جزيي آرا تغيير مي دهند تا آرايي که معلوم نيست از کجا آمده را دوباره بشمارند. خواسته ما برگزاري انتخابات مطابق قانون، با بي طرفي رسانه‌اي در فضاي آزاد رسانه اي و ارتباطي، عدم دخالت دولت و رسانه هاي دولتي، با حضور ناظران کانديداها در همه مراحل از جمله مرحله پلمب صندوقها در صبح راي‌گيري و شمارش و نقل و انتقال آرا در شهرها و از شهرها به تهران همراه با تدارکات لازم از جمله تعرفه کافي در همه حوزه‌هاي انتخابيه است. پيام مهم ما اين است که انتخابات باطل و مهندسي شده است و اطميناني از وجود خارجي راي هاي ما در صندوقهاي شوراي نگهبان نيست.
6- پشتيباني روحانيت: اکثريت علما و روحانيون طراز اول در قم و ساير شهرها پشتيبان راي مردم اند ولي صدا و سيما صداي آنها را سانسور مي کند و با برجسته کردن نظر چند چهره مثل آقاي جنتي و يزدي، نهاد روحانيت را خرج رفتار غير قانوني خود و پشتيبان خود معرفي مي کند. آنها تحت فشارها و ارعابي چندين برابر آنچه شما تصور مي کنيد هستند. در شعارهايتان به آنها احترام بگذاريد و به آنها جرات بدهيد. در تماس با دفاترشان از حکم خشونت وتيراندازي به منتقدان و تجمعات و حرمت آن سوال کنيد. بگذاريد آنها دولت را از اعمال خشونت نهي شرعي کنند. از آنها براي شرکت در اجتماعات دعوت کنيد و در مراسم و اجتماعتشان با رعايت قواعد و احترام شرکت کنيد. به مساجد و حوزه ها برويد و با آنها گفتگو کنيد. آنها مي دانند که باند قدرت قصد کنار گذاشتن علما و جايگزيني مداحان و دين‌فروشان با آنها را دارند و به شما خواهند پيوست هرچند در ابتدا دوپهلو موضع بگيرند و از موضع‌گيري بترسند. شجاعت امام حسين(ع) را به آنها ياد آور شويد و بگوييد که از روحاني آزاده چه انتظاري داريد.

خلاصه :
استراتژي دشمنان مردم ترسيدن و ترساندن است. مي خواهند جمهوري اسلامي را با حکومت ترس جايگزين کنند. بيهوده نيست که شعار ميرحسين دولت اميد است. پس اميدوار و شجاع و پر از رويا باشيد. زندگي بدون رويا ارزش زيستن ندارد. نگذاريد روياهايتان را بکشند و براي آنها مبارزه کنيد. تمام لحظه‌ها و ساعات در مبارزه با اين کودتاي سياسي مهم اند. سريع باشد. کار امروز را به فردا، کار صبح را به عصر و کار اين لحظه را به لحظه ديگر موکول نکنيد. اگر لازم است شب بيداري بکشيد. اين روزها و تمام لحظاتشان مهم است.
اگر هيچ وسيله ارتباطي نداريد براي ارتباط حضوري و چهره به چهره از همين لحظه وقت بگذاريد. اطرافيان و دور و بريها در اولويتند. از بحثهاي وقتگير پرهيز کنيد. موافقان خود را نيرو دهيد و آنها را هم براي ارتباط چهره به چهره فعال کنيد. با دلايل و اطلاعات پشتيبان خودتان را مجهز کنيد. پيامهاي استراتژيک شما اينهاست:

1- يک باند ارعاب و ترور با نفوذ در دولت، بسيج و نيروهاي امنيتي است که ناامني ايجاد مي کند و تخريب اموال عمومي کار خودشان و به دستور آنها است.
2- استقلال را در کنار آزادي و جمهوري اسلامي مي خواهيم و به بيگانگان اجازه دخالت در امور داخلي نمي دهيم. به دولت اجازه انگ زدن به نخبگان هم نمي دهيم.
3- ميرحسين خواست اکثر ايرانيان است نه فقط تهران
4- ما ملت شجاعي هستيم. با ترساندن و ارعاب به ما توهين نکنيد. قدرت اطلاعاتي و امنيتي، امانت ماست در دست شما. اگر خيانت کنيد از شما مي‌گيريم و به اهلش مي دهيم. نيروهاي نظامي و انتظامي فرزندان ملتند.
5- کودتاي سياسي در قالب آراي پيش‌ساخته محکوم است. انتخاباتي که بر خلاف مقررات اجرا شده باطل است و شوراي نگهبان قانون اساسي بايد آن را ابطال کند. مساله ما شمارش چند صندوق پيش‌ساخته نيست. ما خواهان تجديد انتخابات با مجريان و ناظران سالم و بي طرف هستيم.
6- نهاد روحانيت سرمايه اين کشور و پشتيبان مردم بوده است. ما خواهان برداشتن سرپوش و سانسور دولت از عزت و حرّيت روحانيتيم.


تمام حقوق اين نوشته مربوط به ملت ايران است و نقل و کپي برداري و باز توليد آن به هر شکل ممکن توصيه مي شود.
می نویسم برای فردا