۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

نمی خواهم حذف بشوم: رمزگشایی از بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد

اين مقاله سربالايي است و اواخرش بسيار مهمتر است. پس اگر مي خواهيد بخشي از آن را نخوانيد بخشهاي آخرش نباشد.


پيرو بيانات آيت الله خامنه اي (حفظه‌الله) چه کاري از شما ساخته است؟ اين نوشته به اختصار از سخنراني نماز جمعه رهبري در تاريخ 29 خرداد رمز گشايي مي کند و استراتژيها و واکنشهاي احتمالي در رابطه با آن را گمانه خواهد زد. انتخاب با شماست. مهم اين است که هر قدمي که براي رشد خود و کشور بر مي‌داريد، صرف نظر از نتيجه، خود را تحسين کنيد تا انرژي بگيريد. نه از کوره بدر رويد و نه از ميدان. ببينيد چقدر حاضريد براي کشورتان بردبارانه مايه بگذاريد. بذل وقت و تامل و اقناع و ارتباط‌گري بسيار بيشتر از بذل جانتان موثر است پس براي يک گفتگوي ملي نه چندان کوتاه و راحت خود را آماده کنيد. اگر دروغ و دغل سياستمداري شما را آزرده، ببينيد خودتان به طور روزمره کجاها دروغ مي‌گوييد. کمتر بگوييد. وقتي نور صداقت در چشمان شما باشد دروغزنان کم مي آورند و مردم به شما ايمان مي‌آورند.

رهبري چه گفت؟ چکيده بيانات ايشان با رنگ قرمز مشخص شده است.

تحليل محتوا:

1- در باب ابطال انتخابات: تقلب يازده مليوني ممکن نيست. با اين وجود قانون راه اعتراض را روشن کرده‌است. شوراي نگهبان اگر لازم باشد صندوقها را با حضور نمايندگان نامزدها بازشماري مي‌کند.

• مساله ابطال انتخابات است نه شمارش آرا. براي تقويت اين موضع اينک شما مي توانيد با مراجعه به مفاد قانون در خصوص آيين برگزاري انتخابات، در خصوص قانون‌‌شکني وزارت کشور اطلاع رساني کنيد. چندين مقاله و يادداشت خوب نيز با تحليل آمار و ارقام ثابت مي کنند که ارقام پيش‌ساخته وزارت کشور توسط نرم افزار و به صورتي ناشيانه توليد شده است. آنها را پيدا کنيد و در ارتباط با هموطنان طرفدار آقاي احمدي نژاد و اطرافيان اطلاع رساني کنيد. خيلي از مردم طرفدار دکتر گمان مي برند واقعا ايشان راي آورده است و موضوع يک باخت ساده انتخاباتي است که ظرفيتش را نداريد. کمک کنيد مردم واقعيت را دريابند. علاوه بر دانشجويان فني و رياضي‌خوانده‌ها، معلمان رياضي در سراسر کشور مي توانند در اين زمينه بسيار موثر باشند. اگر کسي يک بسته راهنما براي معلمين رياضي تهيه کند هيجان انگيز است.
• پيام شما: اگر ريگي به کفش نداريد چرا از تجديد انتخابات مي ترسيد؟ چرا مساله را براي نظام حيثيتي کرديد؟





2- در باب تجمعات خياباني: بايد در انتخابات معلوم شود مردم چه کسي را مي‌خواهند نه در کف خيابان. اين تصورغلط است که با اردوکشي و زورآزمايي خياباني اهرم فشار ايجاد کنند." بنده زيربار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت". " تن دادن به مطالبات غيرقانوني زير فشار شروع ديکتاتوري است". اين اشتباه در محاسبه است. اگر خاتمه ندهند مسووليت تبعات و حرج و مرج و عواقب ماجرا مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود.
• به نظر مي رسد نقاط اشتراک بسياري در اين بيانات بين طرفين دعوا هست. ملت هم علاقمند است در انتخابات مجدد نتيجه معلوم شود نه کف خيابان. چه کسي در آيين برگزاري انتخابات، در راه ندادن نمايندگان کانديداها و سازمان بازرسي، ودر استفاده يکجانبه از منابع دولتي و صدا و سيما به نفع احمدي‌نژاد بدعت غير قانوني گذاشت؟ ملت نيز زير بار بدعتهاي غير قانوني نمي‌رود. ملت ايران هم موافق است که" تن دادن به مطالبات غيرقانوني زير فشار، شروع ديکتاتوري است" چه فشار خياباني باشد، چه باتوم، چه گلوله. ملت نيز موافق است که طراحي و ادامه اين پروژه يک اشتباه محاسبه بود. ما اتفاق نظرهاي بسيار داريم و موافقيم که" مسووليت تبعات و حرج و مرج و عواقب ماجرا مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود".
• مردم کوچه و بازار مي دانند که تجمعات خياباني بيشتر خودجوش بوده و ستاد جناب موسوي بدنبال مردم حرکت کرده است. همراه مردم در صحنه و نه پشت صحنه بوده است. بنابراين نشانه رفتن نخبگان سياسي نيز خطاي ديگر محاسباتي است در تشخيص ريزش‌ها و رويشهاي اصلاحات.
• تنها نکته اي که لازم است در خصوص اين "بدعت غيرقانوني" ترويج کنيد و روي کاغذي بالاي سر خود داشته باشيد اصل يک جمله اي 27 قانون اساسي است: " تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‏ پيمايي‏ ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ كه‏ مخل‏ به‏ مباني‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏". نهي از اجتماعات آرام است که يک بدعت غيرقانوني است.

3- در باب کشته هاي روزهاي اخير: قتل و جرح مردم عادي کار آشوبگران و تروريستها بوده‌است. آنها در حمله به خوابگاه دانشجويان، جوانان مومن و حزب اللهي و نه آن "شلوغ‌کنها" را هدف قرار دادند. مسووليت کشته شدن مردم به عهده دعوت کنندگان به راهپيمايي است.
• در دو بند اول و دوم تنها يک مکانيسم "جابجايي" در بيان مشاهده مي شد( در اولي جابجايي آرا و در دومي جابجايي مدعي و شاکي اتفاق افتاده بود) اما در مورد کشته ها چند مکانيسم جابجايي در کنار مظلوم‌نمايي مشاهده مي شود: اول اينکه در ميان حاميان ميرحسين جوانان مومن و حزب اللهي آماده شهادت کم نيستند، آنها را نمي شود جابجا کرد. دوم اينکه طراحان اين عمليات رواني جاي قاتل و مقتول را در بيانات اين‌چنيني مثل آب خوردن عوض کرده اند. اين جابجايي زماني که مسووليت کشته ها را به گردن سامان دهندگان اعتراضات مي اندازند بازهم اتفاق مي افتد.
• بسيار مهم است که کلامتان و شعارتان و حتي سکوتتان خشمگين نباشد. ما را گريز و گزيري از بخشش نخواهد بود. روانشناس ها مي‌گويند آنها که مي ترسند بيشتر از مکانيسم دفاعي جابجايي و فرافکني استفاده مي کنند. پس بر سر کسي که ترسيده فرياد نکشيد. دل دريايي تان را آنقدر بزرگ کنيد که همه ملت ايران با همه محمودهاي احمدي نژادش در آن جا بشود. پيام شما اين است:" اگر ترسيده‌اي من را نترسان"." اگر بگذاري خودم انتخاب کنم به تو احترام خواهم گذاشت". "اي رهبر آزاده، آماده ايم آماده". "به مردمت رحم کن تا آنها نيز بر تو رحمت آورند". شوخي و لبخند به برادران سپاه که در خيابانها مستقر شده اند يادتان نرود. اولش سخت است اما مي توانيد شيريني بعدش را حس کنيد. کساني دوستان يا فاميل يا بستگاني در سپاه و بسيج دارند لحظه ها را براي ارتباط با آنها از دست ندهند. آنها بايد بدانند که پاره تنشان ميان جمعيت است.


4- درباب واکنش عملي و امنيتي رهبري به اعتراضات: خطاب به حضرت ولي عصر ارواحنا فداه با ابتهال و تضرع بيان شد که رهبري جان بر کف و مقاوم ايستاده است.
• جان هر ايراني براي ملت عزيز است خاصه که جان يکي از رهبرانش باشد که خوب يا بد عصاره فضايل و رذايل ملت است. مقاومت هم فضيلتي ايراني است. از برافتادن علم آزادي که بگذريم، هرآينه بزرگترين فضيلت رهبر انقلاب در اين سالها نگهداشتن علم استقلال کشور با همه فرازها و فرودها و ندانمکاريها بوده است. شايد اکنون اين تملق گويي برخي خوانندگان اين نوشته را خوش نيايد ولي اگر دستکم تاريخ قجر را بازنگريم، و اندکي غش به سمت بلوک شرق را صرف نظر کنيم، بر دست و پيشاني رهبرمان از اين حيث بوسه رواست.
• پيام شما:" جانم فداي رهبر. راي من کجاست؟". " يا امام زمان(عج)! راي من کجاست؟"" رهسپاريم با ولايت تا شهادت"

5- درباب اعتراض در چارچوب نظام و کانديداها: همه کانديداها آدم نظام و در چارچوب نظام هستند و دعواي اخير در چارچوب نظام است وآنها که کانديداها را خارج نظام دانستند رسانه هاي صهيونيست خبيث و رذل هستند. اين دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست.
• تنها کساني که کانديداها را خارج از نظام و عامل غرب و زبان امريکاييها و وابسته به کجا و کجا معرفي کردند، نخست جريده دولتي کيهان و بعد برخي اعضاي شوراي نگهبان يا اعضاي خانواده شان بودند. پيام شما:" کيهان، عامل صهيونيزم" مي توانيد نامه اي به رهبري در خصوص معرفي عوامل خبيث صهيونيزم در کيهان و... بنويسيد. از رهبري انقلاب بخواهيد آنها را در سخنراني بعدي نماز جمعه مفتضح کند. تاکيد کنيد: "به خدا ما ايراني هستيم نه اوباش و نه فريفته غرب". " ملت هشيار است و به پروژه هاي مخملي نه خواهد گفت". " نه مشت آهنين آشنا، نه انقلاب مخملين غريبه".

• ملت ايران در اين سي سال بسيار رشد کرده و تمرين مردمسالاري کرده است. اينکه کسي به آيت الله خامنه اي حفظه الله منتقد باشد و يا حتي او را فاقد شرط عدالت بداند باز هم از دايره اسلام، نظام و قانون اساسي خارج نشده است. ما به رشدمان متعهديم. خطاهايمان را اصلاح مي کنيم. گذشته مان را نفي نمي‌کنيم. ما بخشهاي تاريک وجودمان و هويتمان را انکار و پنهان نمي کنيم. نه آن بخش احمدي نژادي اش و نه بخش کرداني اش، نه بخش هاشمي اش و نه هيچ کجاي آن را انکار نمي کنيم. ما نياز به اصلاح داريم. ما نياز به اصلاح و اخلاق داريم. بخش هاي خوب و شيرينش به جاي خود.



6- در باب آيت الله هاشمي:
در خطبه اول: اشاره به شان نزول آيه مبارکه "هو الذي انزل السکينه في قلوب المومنين...الخ" که بنا بر نقل ايشان پيامبر اسلام (ص) در جريان صلح حديبيه در پاسخ به درخواست مشرکان نامهاي خدا را از عهدنامه صلح حذف کرد. کوتاه آمدن پيامبر(ص) و حذف نام خدا، مومنين را دچار سوال و ترديد کرد اما آيه مزبور در تاييد عمل پيامبر در اين مرحله نازل شد و سکينه و آرامش به دل مومنين بازگشت.
در خطبه دوم: رهبري نام آقايان هاشمي و ناطق نوري را از ليست سياه احمدي نژاد در مناظرات حذف کرد و آنها را "تاحدودي" بري از اتهامات دانست و آوردن نام ايشان در مناظرات را در حالي که جرمي ثابت نشده اشتباه دانست.
• آيا اين بارقه‌اي از يک مصالحه در اين بحران ملي بود؟ زهي خيال باطل.


7- در باب ريشه بحران: رهبري ضمن برشمردن فوايد مناظره‌ها، تلويحا ريشه بحران را کيفيت مناظرات تلويزيوني معرفي کردند. هرچند مناظرات اگر عيوب اخلاقي و منطقي اش برطرف شود خيلي خوب است و نشان آزادي و شفافيت در نظام است.
• اگر بحران را حضور خياباني مردم بعد از مناظرات، مشارکت حداکثري و سپس باقي ماندن آنها در صحنه بعد از اعلام نتايج بدانيم، بي گمان ريشه آن در مناظرات و شهيد اين ماجرا عزت الله خان ضرغامي است. آيا ريشه بحران در مناظرات است؟ ريشه بحران کجاست؟
• برخي ريشه بحران را شکاف سياسي بين رهبري و هاشمي ميدانند که سوار بر موج شکاف طبقاتي که ميراث هاشمي دانسته مي‌شود، تبديل به کودتاي نرم سياسي يا دست کم تنبيهي سياسي، در جهت حذف هاشمي و صدهاتن از مديران او شده است. از آنجا که راي مردم ميزان خاصي از اهميت را دارد، تنها نقطه سوال براي صحنه گردانان، واکنش غيرمنتظره مردم به نتايج قصه بوده است. آيا واقعا واکنش مردم تقصير مناظره بود؟
• ريشه اين بحران چندين شکاف هويتي بسيار عميق تر، مهمتر و بزرگتر از شکاف دو شخصيت و فکر سياسي در کشور است. سالهاست عالمان علوم اجتماعي نتوانسته اند با ميخ آهنين به گوش سنگين زعيمان اين کشور فرو کنند توجه به شکافهاي فرهنگي و اجتماعي و جمعيتي اين کشور را.


کودتاي نسلي:
سال 84 است. درصدبالايي از جمعيت کشور زير سي سال است و ميانگين عمر مديران کشور به سن کهولت، از کار افتادگي يا خرفتي پهلو مي زند. امسال توجه به انتقال برنامه ريزي شده قدرت به نسل بعدي در شعارهاي محسن رضايي آمده بود. اما اين احمدي نژادِ جوان و ياران خامدست‌تر از خود او بودند که چهار سال قبل عليه نسل مديران پيش از خود و دستاوردهايشان با بلاهت و شجاعت شوريدند و تا بيرون کردن کامل آنها از صحنه از پا نخواهند نشست. بر اين مبنا اين پاکسازي صرفا به هاشمي بسنده نخواهد کرد اما موتور محرک خود را در چهارسال پيش و هم اکنون حذف هاشمي؛ مترادف با شکاف طبقاتي، قرار داد. اين کودتاي نسلي سوار بر موج شکاف طبقاتي شد و کماکان سوار است. باري بخشهاي قابل اعتنايي از مستضعفان و گرسنگان که خيري از اين موج سواري نديدند، بي اعتنا به سن و سال البته در پشت نخست وزير امامشان سنگر گرفتند تا به زندگيشان رسيدگي شود. بنابراين "مير حسين مخصوص طبقه مرفه يا تحصيل کرده يا صرفا شهري نيست." اين را در شعارهاتان بگوييد.
کودتاي فرهنگي اجتماعي:
چه شده است که شمار بسياري از هنرمند و نويسنده و دانشگاهي و حوزوي در هر سن و سال در پشت ميرحسين سنگر گرفته اند؟ و اگر ميرحسيني نباشد باز با تمام وجود بر احمدي نژاد و هرآنچه همراه اوست خواهند شوريد؟ در ميان اين جماعت مير حسيني شکافها و تفاوتها و تعارض کم نيست. چه چيز آنها را اينچنين تا پاي جان يکپارچه مي کند؟
کودتاي نسلي پيش گفته نارس، ناقص الخلقه و بي بته بود. نسل جوان را با همه تنوع و توان و مطالباتش نمايندگي نکرد. بر رذالت و دغل و نيرنگ بنا شده و نه اينکه از اخلاق تهي باشد، اخلاق را تهي کرده بود که اوجش شد شعبده انتخابات. هرچند به صرف کودتا و نه انتقال نسلي بودنش محکوم به ضعف يا شکست بود ولي ويژگيهاي رواني و اخلاقي با جريان احمدي نژاد همراه بود وهست که براي هاضمه اجتماعي و فرهنگي ما که هنوز ته مانده اصلتها و نجابت ايراني و ديني را يدک مي کشد قابل هضم نيست. خودشيفتگي و تمامت خواهي، دين فروشي و ريا ودروغ و شعبده در کنار حسي تاريخي از حقارت اجتماعي در برابر غرب، چنان به هم تافته شد تا داعيه مديريت جهان با بگير و ببند و تعطيل و سانسور همنشين شود و با لعابي ديني سرپوشي دوچندان بر نقاط ضعف و شکست ملي ما در تاريخ صد ساله‌مان بگذارد. "بله ما رشد کرده ايم اما در مرکز جهان قرار نداريم" اين صدايي است که مي‌کوشد از دهان ميرحسين هياهوي تهي احمدي نژاد را خاموش کند. اين صدايي است که با دستان خالي به دوئل خيابانيِ مدعياني با اسلحه خالي رفته است.
نتايج انتخابات 88 به مثابه کودتاي فرهنگي اقليتي که زبانشان نزديکتر به احمدي نژاد است بر عليه اکثريت آرامتر جامعه است که بي محابا قصد دارد اکثريت جامعه که شامل نخبگان و فرهنگيان و دانشگاهيان هم هست از هستي کشور محو کند. مردمي که در خيابانها هستند ضمن آنکه دغدغه هاي گوناگون معيشتي و نسلي در سر دارند بيشتر بر سر بودن يا نبودن به نبرد خياباني برخاسته‌اند. فرياد مي‌زنند "راي من کو"؛ يعني که نمي خواهم حذف بشوم و از قضا در اين حذف شدن با هاشمي رفسنجاني شريکند. بي توجهي سياستگذاران سالهاي پيش و پس از انقلاب به شکافهاي گوناگون اين جامعه است که اينک نه در قامت يک کودتاي سياسي که در قالب يک کودتاي کور و نيم بند فرهنگي، اجتماعي، نسلي، طبقاتي جلوه‌گر شده است. باور بفرماييد اسم اين بليه انقلاب مخملين نيست. والله نيست. بالله نيست. اوضاع خيلي خرابتر از اينهاست. اين کشور نياز به الگويي مديريتي دارد که بتواند کثرت را در وحدت خويش جاي دهد و از يکسان سازي و سرکوب مدام تکثر دست بردارد تا پاره پاره نشود. مديري که کثرت را در کشورش در قالبهاي مختلف فکري، ديني، فرهنگي، قومي برنتابد و در رسانه اش بازتاب ندهد محکوم به شکست است. آمدن ميرحسين گام اول است براي باز کردن جا براي همه، براي تنوع و يکپارچکي. و ماندن محمود شايد گام آخر! براي يکدست ساختن و پاره پاره شدن.
پيام شما: "رهبر من، سپاه من، برادر من، ايران من! کمکم کنيد !"
"آنکه در کار براندازي است دولت غاصب است"
"نمی خوام حذف بشوم"

8- بردباري: رهبر معظم انقلاب مردم و نخبگان سياسي را به بردباري سياسي دعوت کردند.
هشدار: هرچقدر هم آشفته يا عصباني شديد از هرگونه شعار و طرح مطالبه خارج از چارچوب انتخابات و تجديد انتخابات قويا خودداري کنيد. مطالباتتان را اين زمان بگذاريد تا وقت دگر و بردباري سياسي اجتماعي پيشه کنيد. و براي اين دولت غاصب بردباري از همه نوعش دعا کنيد.
پيام شما: "بردباري، بردباري، بردباري"

تمام حقوق اين نوشته مربوط به ملت ايران است و نقل و کپي برداري و باز توليد آن به هر شکل ممکن توصيه مي شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر